بهش خبر ندادم که مرخصی هستم امروز... از دیروز تا حالا یه حالی هم از من نگرفت... امشب طاقت نیاوردم... تکست زدم:
سلام زنده ایی؟
- چطوری ؟ کجایی؟
-مهمه مگه عزیز برادر؟
دیگه جوابم رو نداد.. دوباره تکست زدم؟
-ما که امروز نبودیم مگه کسی نگرانمون شد اصلن؟هیشکی ما رو دوست نداره جیگر...
بی انصاف بازم جواب نداد... چطور ای بی وفا طاقت می یاریییییییییییییییییییییی؟
به قول خواهرم به خودت رجوع کن!!
حتما حقته!
وقتی اینو میگه من میزنم زیر خنده. گفتم شاید تو هم بخندی دلت وا شه