یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

لب

جانم را به لبم رساندی

تا لبت را به لبم...


از اینجا

سیخ!

- اگه شد امشب می یام سیخا رو می برم فردا می خوایم بریم خارج از شهر لازمشون دارم...

- پس فقط واسه بردن سیخا می خوایی بیایی دیگه نه؟

- نه هم سیخ می زنم هم سیخ می برم...

-

تو مگر می فهمی


تو مگر می فهمی بر سر کوی تو آواره ترینم و دیری است به دیدار تو محتاج ترین...بگذار بگویم ، بگویم تو سرود لب لرزان منی جان منی راز و نیازم هستی .گل سجاده ی محراب منی گرمی صوت نمازم هستی .تو مگر می فهمی ای صنم بی احساس که اگر رازی است در من ، تو رازم هستی.

بغض فریاد گلوی قلمم را بستست،

جوهر اشک به روی صفحه ام می بارد...

.

.

.


روزها می گذرد در پس پرده ی راز من و تو ،

و مهم نیست بدانی به من امشب چه گذشت...{+}