تو تور قبلی یه زنه همراهمون بود شب اول گفت گوشیتون رو بدید به مامانم زنگ بزنم بعدشم گفت من طلاق گرفتم اومدم اینجا دلم باز بشه... خلاصه تا آخر تور هر شب یه نفر ترتیبش رو داد دلش که چه عرض کنم کلللهم باز شد...
- پس حسابی شکفت..
- آره پرپر شد... آخرشم به خالم گفت خوب شد اومدما دلم حسابی باز شد...
- تو چی ؟ تو از کنارش به نوایی نرسیدی//؟
- من نه اصلن طرفشم نرفتم...