- من طعم جوجه ایی که تو آماده اش کردی رو هیچوقتِ هیچوقت از یاد نمی برم...
من هرچند از بوی اون به قول خودت خونساز متنفر هم باشم اما اگه طعم لبای تو اون باشه ازش بدم نمی یاد...
من که اینقدر یه مرد رو فقط و فقط مال خودم می خوام تو رو هرگز منحصرن برای خودم نخواستم..
من محدودیت رو برای تو نخواستم...
من از خودم گذشتم اما نمی دونی چه دردی داره وقتی پیش رویِ من از یه رابطه دیگه حرف می زنی حتی اگه این حرفات از برهم زدن اون رابطه باشه (که من می دونم برهم زدن نیس و صرفن یه قهر کوچیکه)
من نمی دونم نقشم چیه؟
من گاهی واقعن می مونم که از زندگی دونفره چی می خوام...