یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

مرگ تدریجی

میشه ندید تو رو میشه صدات من رو زجر نده وقتی از راهروهای اینجا که نه دلم رد میشی؟

خودشه!!!!!!!!!!!!

واقعن ربطی ندارد که ماجرا تم عاشقانه داشته باشد، تنانه داشته باشد، رفاقتانه داشته باشد، آزادانه داشته باشد یا هر چیز دیگر. داستان این است که "بوسه" توی بعضی رابطه‌ها در می‌آید، توی بعضی‌ها نه. من نمی‌دانم دقیقن چه اتفاقی می‌افتد که بعضی رابطه‌ها "لب-مدار" می‌شوند، اما به این نقطه رسیده‌ام که لب‌ها، جدای تن‌ها، برای خودشان شیمی دارند، کانکشن دارند، بگیر و نگیر دارند. به این نتیجه رسیده‌ام که توی بعضی رابطه‌ها، "لب" نهایتن از کار در نمی‌آید، هر چقدر که رابطه کار کند، حتا رختخواب کار کند. توی بعضی رابطه‌ها هم، هوم... هرکجای رابطه که کار نکند، لب‌ها حکمرانی می‌کنند، ساز خودشان را می‌زنند به کل، کار می‌کنند. توی بعضی رابطه‌ها، لب‌ها یک‌بار ار-گاسم می‌کنند، باقی قضایا یک‌بار دیگر.

از اینجا

شاعر می گه: ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم؟     

آخر عشق دوماهی همینه!

ای دیر بدست آمده بس زود برفتی

آتش زدی بر جانم و چون دود برفتی


نمیشد دیگه موند هیچ وقت جای سه نفر نیس. اصلن من از عددای فرد بدم می یاد... بوسیدمشو گذاشتمش کنار... خودشم بی میل نبود... اگه رغبت داش اگه دوسم داشت اگه نبودنم آزارش میداد توی این ۷ روز یه حالی از حال نزارم می گرفت... با اینکه سخته اما باید جایی باشی که قدر تو دونسته بشه... که احساس رضایت داشته باشی... که به چشم بیائی... که نازت رو بخرند...که اونیکه خودش تو رو انتخاب کرده برنگرده سرکوفت بزنه... تو برو خوش باش با دگری... همیشه همینجوریه... من از عدد فرد بیزارم...