- تو شبمو بازم ساختی... ایندفعه مهمونی به مناسبت آتی و موری که البته موری بدقولی کرد... اما تو خیلی خوب نبودش رو جبران کردی... اونهمه شوخی و خندیدن ، گیتار و صدای دلنوازت... باهم بودن ما بیداری تا 4 صبح ممنونم بابت همه چیز ، بابت اون شب ِ به یادماندنی... اون پنج شنبه اهورایی
- حالا نمیشه قرص بخوری یا یه چیزی فرو کنی توش که دیگه نیاد؟
- آره ولی از یه جای دیگه می زنه بیرون.
- اه اه اه
-
- بطریتو خالی کردم توی راه آب...
-چرااااااااااااااااااااا؟ مگه آسکاریس داری تو؟ عربیشو نه؟
- آره خارجکیشو... تو مگه یادت نیس کلید رو همه دارند...
- به موری میگم یه قفل ببره بده به آتی همونجا هم مخ همدیگه رو بزنند...
- چرا اینقدر آخ وناله میکنی مگه دارن میکنندت؟
- نه کاش می کردن حداقل یه لذتی داش... الان درد می کشم اما هیچی توش نیس...
- ببین دوستام بیان دوسه روز خونه ات بمونند ایشالا جبران میکنم... ۵۰ تومن رو بهت برمی گردونم...
- اگه ۵۰ تومن رو به گاو هم داده بودم تا حالا بهم دوبرابر شیر داده بود...
-