میشه ندید تو رو میشه صدات من رو زجر نده وقتی از راهروهای اینجا که نه دلم رد میشی؟
واقعن ربطی ندارد که ماجرا تم عاشقانه داشته باشد، تنانه داشته باشد، رفاقتانه داشته باشد، آزادانه داشته باشد یا هر چیز دیگر. داستان این است که "بوسه" توی بعضی رابطهها در میآید، توی بعضیها نه. من نمیدانم دقیقن چه اتفاقی میافتد که بعضی رابطهها "لب-مدار" میشوند، اما به این نقطه رسیدهام که لبها، جدای تنها، برای خودشان شیمی دارند، کانکشن دارند، بگیر و نگیر دارند. به این نتیجه رسیدهام که توی بعضی رابطهها، "لب" نهایتن از کار در نمیآید، هر چقدر که رابطه کار کند، حتا رختخواب کار کند. توی بعضی رابطهها هم، هوم... هرکجای رابطه که کار نکند، لبها حکمرانی میکنند، ساز خودشان را میزنند به کل، کار میکنند. توی بعضی رابطهها، لبها یکبار ار-گاسم میکنند، باقی قضایا یکبار دیگر.