یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

یک عدد من با تو

چرت و پرت ، شِر و وِر ، زرت و پرت

آخر عشق دوماهی همینه!

ای دیر بدست آمده بس زود برفتی

آتش زدی بر جانم و چون دود برفتی


نمیشد دیگه موند هیچ وقت جای سه نفر نیس. اصلن من از عددای فرد بدم می یاد... بوسیدمشو گذاشتمش کنار... خودشم بی میل نبود... اگه رغبت داش اگه دوسم داشت اگه نبودنم آزارش میداد توی این ۷ روز یه حالی از حال نزارم می گرفت... با اینکه سخته اما باید جایی باشی که قدر تو دونسته بشه... که احساس رضایت داشته باشی... که به چشم بیائی... که نازت رو بخرند...که اونیکه خودش تو رو انتخاب کرده برنگرده سرکوفت بزنه... تو برو خوش باش با دگری... همیشه همینجوریه... من از عدد فرد بیزارم...

لب

جانم را به لبم رساندی

تا لبت را به لبم...


از اینجا

سیخ!

- اگه شد امشب می یام سیخا رو می برم فردا می خوایم بریم خارج از شهر لازمشون دارم...

- پس فقط واسه بردن سیخا می خوایی بیایی دیگه نه؟

- نه هم سیخ می زنم هم سیخ می برم...

-