- اونجا فقط بزن بکوب و تفریح دیگه وقت واسه 6 نیس... البته من بهت اجازه میدم یه نفر رو اجاره کنی...
- حالا روش فکرمیکنم..
- البته من باید تائیدش کنم...
- خب یه زن د.ول دار می یاریم همه با هم حال میکنیم...
صرف شده من میل ندارم...
-اونجا می خوایم تحول ص.کصی کنیم...
- لازم نکرده تهوع ص.کصی نکنیم تحول پیشکش
- اسم این هتله تو لیستی که واست فرستادم نیست... فکر کنم اسم یه چادره وسط بیابونا...
-پس چادر رو استاد می کنیم...
- بعد نصفه شب بیدارشی ببینی چادره نیس..
-وای آلت.م رو شتر می خوره
-
- از الان باید "رفتیم دبی" گوش بدیم دیگه... کنسرت "بلا بلا "هم بریما...
- واست میخرم طلا ملا
من و اش که سر رفتن و کنسلی بلیط دعوامون شده بود... موری به جای شماره آژانس از عمد شماره فکس مغازه خودش رو داده بود...
موری شاخ درآورد وقتی اسم وکیلشون رو بهش گفتم...یه خورده از من ترسید فکر کرد من رفتم رگ و ریشه اش رو در آوردم اما من فقط یه چیزی پروندم...
به مامانم گفتم می خوام برم خونه جی افم ... اونم شوخی شوخی درو قفل کرد و کلید رو برداشت..
موری قفل در رو عوض کرد واسم ولی در باز نمیشد قفلش خراب بود... اش قفل خراب رو برداشته میگه ببین کلید یه خوه با قفل خرابش تقدیم به تو به مناسبت روز ولنتاین...
منم گفتم دیدی شوخی شوخی در خونه منم قفل شد و تازه بازهم نمیشه؟
اش هم از این ببعد اینجا رو میخونه...
باورش نمیشد بیشتر حرفاش اینجا ثبت شده به قول خودش کَفِش برید... با شوق به موری و آتی می گفت من یه وبلاگ زدم و حرفامون توشه... می خوام تمام لحظه لحظه با هم بودن تو ذهنم بمونه...برای من مقدسه...