-
حس ششم
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:17
موری شاخ درآورد وقتی اسم وکیلشون رو بهش گفتم...یه خورده از من ترسید فکر کرد من رفتم رگ و ریشه اش رو در آوردم اما من فقط یه چیزی پروندم...
-
مامان سختگیر
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:15
به مامانم گفتم می خوام برم خونه جی افم ... اونم شوخی شوخی درو قفل کرد و کلید رو برداشت.. موری قفل در رو عوض کرد واسم ولی در باز نمیشد قفلش خراب بود... اش قفل خراب رو برداشته میگه ببین کلید یه خوه با قفل خرابش تقدیم به تو به مناسبت روز ولنتاین... منم گفتم دیدی شوخی شوخی در خونه منم قفل شد و تازه بازهم نمیشه؟
-
از تو غافل نمیشم دقیقه ایی
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:13
اش هم از این ببعد اینجا رو میخونه... باورش نمیشد بیشتر حرفاش اینجا ثبت شده به قول خودش کَفِش برید... با شوق به موری و آتی می گفت من یه وبلاگ زدم و حرفامون توشه... می خوام تمام لحظه لحظه با هم بودن تو ذهنم بمونه...برای من مقدسه...
-
واسه موری یا واسه خودت؟
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:10
- من به اش گفتم اونجا دموکراسیه آزاد آزاد - می بینی موری چقدر شعورش بالاست میگه دوس دخترتو بردار بیار جلوی روم... موری: تو که داری باهاش می یایی... من دستم به جایی بند نیس... اش: خودم تو همون هواپیما مخ می زنم برات اصلن نگران نباش...
-
اجبار در امر نوشیدن
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:08
- این اگه اونجا نخورد دست و پاشو می بندیم با قیف می ریزیم تو گلوش... - منم اتاقم رو عوض میکنم... سه تا یه تخته یادته که... -
-
به یادمه
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:06
- صبا که پا میشم به این فکر میکنم که این (اشاره به من) این همه راه رو تو سرما و رطوبت چطوری تا سر ایستگاه می یاد... اش من دیوونتم پسر
-
کنسرت خیالی
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:05
- رفته بودیم کنسرت صبح که برگشتیم همه می گفتند فلانی بود اینم بود اونم بود منم واسه اینکه کم نیارم گفتم اره معین هم چه خوب خوند... همه می گفتند معین اصلن تو اینا نبود که... از بس drink کرده بودم معینم دیده بودم...
-
ولوم بالا
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 00:00
خونه عمو اینا اش زنگ میزنه گوشی سامسونگ ولومش زیاده در حد اسپیکر صدای اش رو همه می شنوند من متوجه نمیشم آتی داره بال بال میزنه که من رو حالی کنه... میره حموم و برمی گرده من رو متوجه گندی که زدم میکنه... از روی زن عمو و پسر عمو خجالت میکشم که قضیه رو فهمیدند و به روی مبارک نیاوردند...اش میگه چیزی که نیست حرف بدی که...
-
آهنگش فقط مال عروسی بود
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 23:57
تو دربستی اش زنگ میزنه صدای پخش با یه آهنگ عروسی زیاده... اش می پرسه کجائید؟ من: تو عروسی آتی سرخ میشه از خنده... اش میگه عجله نکنید ...
-
آتی همزاد ندارد
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 23:55
جلسه معارفه معرفی به استاد تشکیل شد من بودم و آتی و اش و موری - قیافه آتی برای اش و موری آشنا بود اما آتی بهشون گفت که همزادی نداره...
-
دلتنگی
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 23:02
- چرا امروز اصلن زنگ نزدی به من؟ - می خواستم ببینم تا کی دلت تنگ نمیشه که رو سفیدم کردی تا 24 ساعت ...
-
شیر داریم تا شیر
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 23:00
- توشرکت اومدیم شیر نسکافه بخوریم شیر تموم شده بود آقای آ گفت اِ شیر تموم شده خانوم د هم اونجا وایساده بود واسه خودشیرینی گفت: من ازشیر ِ خودم میدم بهتون... من و آقای آ هم از خنده پکیدیم...
-
بازم شکاک
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:58
- چیکار میکنی؟ - نت گردی - بساط چتت همیشه به راهه ها... - نه من شبا چت نمیکنم -چرا؟ - چون دوستام تایمهای خاصی هستند فقط... - تو دهن دوستات... - بی تربیییییییییییییییییییییییییییییییییییت
-
شکاک
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:56
- بیام پیشت.. - نه مرسی صرف شده... - کی؟ با کی؟ بدون من؟ - پنج شنبه دیگه...
-
تور سافاری
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:55
- تو تورسافاری رفتی؟ - آره با لندکروز می برنت وسط شنزارا اونجا هم تو خیمه هاشون بساط بزن و برقصه ...شتر سواری.. - خب پس میمونم همون جا دیگه نمی یام... - که پولدار بشی؟ عربا به خوشگلا رحم نمیکنند... - چی میگی من خودم عربم ها...
-
دکلته
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:52
- من اونجا لباس باز نمی پوشما همش مردونه اسپرت... - نه لباس بازم بیار... - خب باشه می یارم ولی نمی پوشم... - یعنی چی؟ اصلن ولش کن خودم لباس باز می پوشم.. - که گِی ها حسابِت رو برسند؟
-
غنچه شکفت
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:50
تو تور قبلی یه زنه همراهمون بود شب اول گفت گوشیتون رو بدید به مامانم زنگ بزنم بعدشم گفت من طلاق گرفتم اومدم اینجا دلم باز بشه... خلاصه تا آخر تور هر شب یه نفر ترتیبش رو داد دلش که چه عرض کنم کلللهم باز شد... - پس حسابی شکفت.. - آره پرپر شد... آخرشم به خالم گفت خوب شد اومدما دلم حسابی باز شد... - تو چی ؟ تو از کنارش به...
-
ادبیات
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:46
- امروز چرا همش اس ام اسای خشن می دادی؟ نه سلامی نه علیکی نوشتی هزینه رو بگو... - خودت رو نمیگی بدون مقدمه زرتی شماره حساب نوشتی فقط؟ خب منم جوابت رو دادم موشک جواب موشک - موشک بره تو ...ونت...(باحرص)
-
آره؟
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:46
- دوستم زنگ زده احوالت رو می پرسه بهش گفتم فعلن داره پول از جیب میده نمیشه طرفش رفت... - (به تقلید از خودش) مگه نگفتم حرفای خونه رو بیرون نگو حرفای شرکتم تو خونه نگو؟
-
دعوای خونوادگی
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:44
- دوستم رفته بلیط کنسل کنه خانومه گفته این دعوای دوس پسر دختری همیشه پیش می یاد شما جدی نگیر نمی خواد کنسل کنی... تومگه زنگ زدی به خانومه گفتی دعوامون شده ما باهم؟ حالا که دیگه دعوا تموم شده بگو... - نه من اینو نگفتم... گفتم اینا میخواستن کنسل کنند شده یا نشده...
-
خوب ِ من
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 22:39
- دیگه می خوای بری دبی تحویلم نمی گیری؟ من ازش دلخورم مثلن می خواد از دلم در بیاره...
-
اندر معایب مجردی
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 21:41
- چون تو مجردی گفتند 25 تومن اضافه تر برای ویزات باید بدی. - خب ازدواج میکنم. - جدی اومدیم ازدواج کردی و شوهرت اجازه نداد بری اونوقت چی؟ - خب شرط ضمن عقد می زارم. -بابا خاله سارا... بابا یه پا وکیل...
-
روشهای پرداخت
شنبه 26 دیماه سال 1388 22:38
- شماره کارت دوستم رو میدم پول رو بریز به حسابش... - نمی خوام... می خوام داهاتی بازی در بیارم... پول نقد بدم بش.. -
-
ویزای قاب شده
شنبه 26 دیماه سال 1388 22:36
- به دوستت بگو ویزا و بلیط رو بده... - دستشه دیگه بده چیکار؟ - می خوام ببینمشون دلمون خوش بشه... - نه تو قابش کن بزن دم دسشویی... - بی ادب
-
همش 45 دیقه
شنبه 26 دیماه سال 1388 22:29
- خوب خوابیدی؟ - نه تا 5 صبح مهمون داشتیم... - شما؟ -نه تو پنجشنبه یادت رفت؟ - نه یادمه... کلی بیدار موندم واسه 45 دیقه
-
دعوا یعنی این؟
شنبه 26 دیماه سال 1388 22:28
مسافرتی که از اولش با دعوا شروع بشه دیگه آخرش معلومه دیگه... - چه دعوایی؟ ما که دعوا نکردیم - آره فقط فحش خواهر مادر ندادیم...
-
اعتماد
شنبه 26 دیماه سال 1388 22:26
- 250 تومن پیش پرداخت بده به دوستم.. -200 تومن 50 تومنش رو هم خودت بده... - من ندارم... اگه داشتم که نمی رفتم مسافرکشی.. - خلی خب پس بگودوستت بلیط من رو کنسل کنه... قاط می زنه و میگه خودت بگو...قطع میکنه و زرتی بلیطم رو مثلن کنسل میکنه من تکست زدم که خودم به دوستش میگم بلیطم کنسل بشه... مجبور میشم با دوسش حرف بزنم و...
-
سایز چینی
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:42
وای چقدر با شلوارک من بامزه شد... - پس ورش می دارم واسه خودم... ای وای جر خورد... -خب این چینیه واسه سایز چینیا ساخته شده... - آهان واسه اون کوچیک و اون تنگ؟ -چی بگم من به تو آخه؟
-
کابوس
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:39
به طرز فجیعی من رو از خواب می پرونه... -یه لیوان آب می یاری.. - باشه ولی تور وخدا دیگه اینجوری از خواب نپرونم من قلبم ضعیفه.. - خواب ِ ...یری دیدم... -خواب ّ ..یر یا خوابِ...یری؟ -
-
عجب شبی بود...
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:37
ساعت 5 صبح شام خوردیم اونم بندری... یه خورده له شده بود... اما این شام هیچوقت قراموش نمیشه.. هیچوقت... دوش.. شام... خنده های بی پایان... کل کل... هم خوابی ... آرمیدن... رفتن تو...