-
سه تخته
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:34
- دوستم گفت عیبی نداره من سه تخته گرفتم منم گفتم نه چه عیبی داره؟ - اتفاقن اولین اشتباهش همینه که یه سه تخته گرفته... - خب می خوایم باهم باشیم.. -خب می تونست سه تا یه تخته بگیره.. - که هر کی بره با خودش ور بره؟ - احمق... اگه اینجوری بود که همین جا میموندیم چه کاریه 500 تومن خرج کنیم بریم اونجا ور بریم؟ هواش بهتره؟
-
بی اعتماد
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:31
- نه دیگه اون جا فقط تفریح باشه ... صکص نداریم... - چرا؟ روز اول می چسبه... - تو که سه سوت خر و پفت در می یاد... - بعد تو با دوستم نه؟ - دیوونه......................................
-
شام
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:29
- برای شام چی داری؟ -هیچی ... چی می خوای؟
-
چه ناجوانمردانه
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:25
هیچ دلم نمی خواد به آتی بگم که مهرداد برای رسیدن به یه دختر دیگه حتی مذهبش رو هم تغییر داده.. آتی خیلی گناه داره 7 ساله که به پای این پسر نشسته...
-
تو دوست داری با دوست ِ من...
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:22
- خب به آتی بگو با دوستم رفیق بشه دیگه - خب نمیشه که ندیده رفیق بشه... ولی چند روز دیگه می یاد پیشم.. - حله منم با دوستم می یام واسشون جلسه معارفه می زاریم... جلسه معرفی به استاد..
-
نزاکت
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:19
- من برم دیگه... - گمشو برو خونه اتون... البته می دونم آدم با بی افش این مدلی حرف نمی زنه ها...
-
مثال
جمعه 25 دیماه سال 1388 23:16
- آتی می دونه که مهرداد با یکی دیگه هم حرف می زنه؟ - همه دخترا این موضوع رو متوجه میشند... مثل من که می دونم تو با 100 تای دیگه غیر از منم حرف می زنی.. - میگم مثال از این قشنگ تر نبود بزنی؟ for example... -نه می خواستم مثالش ملموس و عینی باشه..
-
پرستاره
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 10:17
-رفتیم تو آژانس به خانومه میگیم برای تور دبی... می پرسه هتلش چند ستاره باشه... دوستم دختره رو دیده هول کرده بهش میگه : پر ستاره... خانومه شاخ در می یاره میگه آقا منظورتون چیه؟ یعنی ویو به دریا ، آسمون پر ستاره ؟چی؟ دوستم دوباره تکرار میکنه : نه پر ستاره باشه... به خانومه میگم یعنی منظورش اینه که ستاره هاش زیاد باشه......
-
زودباور
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 10:04
- یه دوست چتی دارم اونجا می خوام واسش سوغاتی ببرم... - کیه؟ دختر پسر، مجرد متاهل؟ - (سر به سرش میزارم) پسر مجرد... خونه زندگی ... مایه تیله داره ... تو شنزارها هم چادر داره دشداشه هم می پوشه باز و شتر هم داره اونجا... - پس ...یر من رو واسش سوغات ببر... فقط جلوی دوستم سوتی ندی که خانوم برام بی اف چتی داره - تو همه این...
-
تضاد
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:56
-فلانی مامانش از این چادری یه چشمیاست شیش تا پسر داره همشون از این عرق خور حرفه ایی ها.. مامانه هر روز سفره ابوالفضلش به راهه و پسراش هر روز خانوم بازیشون ردیف...
-
زندگی میلیاردری
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:55
- دوستم میلیاردره.... الان که خدمتش ردیف شد دیگه همه جای دنیا رو میره ... نمی دونی چه حالی میکنه با پولاش... - می دونم خودم با یکی از این میلیاردرا سر و کار دارم... - نه من اگه میلیادر بودم که نمی یومدم تو اون شرکت لعنتی خ.ایه مالی اون مرتیکه دخترباز رو بکنم و بله قربان گوی اون یکی که سرتاپاش دوزار نمی ارزه بشم... -...
-
اش مسافر کش می شود
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:51
ساعت 4 صبح تکست زده من دارم میرم فلان جا همسفر.. تکست می زنم چه خبره مگه اونجا؟ - بی پولی و هزار دردسر... - من راضی به زحمتت نیستم جون تو...( ریفر به خرج مسافرت )
-
لاف
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:47
- من فک رنمی کردم دوستت متولد 68 باشه بهش نمی خورد... - خب تو هم یه وقت لاف اومد جلوش سوتی ندی ... نخندی... - خب می خواستی بهم نگی... -حالا که گفتم باید بخندی نه؟ که منم بخندم اونم ضایع بشه؟ -
-
جای برادر
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:43
- دوستم بیاد دنبالت می ری باهم خونه اش رو ببینید؟ پسندت شد بخریش... - نخیر... - خب مگه چیه؟ جای برادرته... آخه من می خوام برم ساحل بدوم... - شما به تفریحات سالمتون برسید... - یااااااااا امام...
-
دموکراسی
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:42
- دوستم میگه رفتیم دبی بهش گیر میدی.... اون می خواد راحت باشه ... - من؟ چیکارش دارم... حتی تو هم آزادی اونجا چه برسه به اون... - نه عزیزم من یه جانور پایبندم... - پایبندیت دیشب ثابت شد... - گوشیمو چک کردی؟ - نخیر توهین نکن ... من صدبار گفتم زندگی شخصیته مال خودته به من چه ربطی داره... - حاشیه نرو راسشو بگو پس چرا این...
-
عصبی در حد کیلو وات
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 09:38
- عزیزم چرا اینقدر عصبانی هستی ... وات ...نه بیشتر در حد کیلو وات ... - چرت و پرت نگو...
-
جا عوضی
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:13
دوستم کجا بخوابه ؟ تو اتاق خواب یا سالن؟ - هر جا راحته... می خوای تو سالن تلویزیون ببینه بعد جاشو عوض کنه... - چی؟ اونجا بخوابه بعد جاشو با من عوض کنه؟ -اششششششششششششششششش
-
آسانسور
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:11
من : اون خونه 155 متریه آسانسورم داره؟ اش و دوستش: ما داریم از سونا وجکوزی اون حرف می زنیم تو هنوز درگیر آسانسوری؟ من : نه خوب آسانسورش خیلی مهمه...
-
میلیاردر
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:10
دوستش: یه خونه دارم 155 متری اگه خواستی برات ردیفش میکنم که بخریش... من:پول کم دارم... دوستش: می تونم برات وام هم جور کنم... واسه یکی یه وام یه میلیاردی گرفتم... من و اش : یه میلیارد؟ دوستش: آره یه میلیارد داشت گذاشت بانک یک میلیارد دیگه هم واسش جور کردم من و اش: بابا زیر میلیون حرف بزن مایه دار...
-
راز
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:07
من : تو می خوای چقدر از خرج سفرم رو بدی؟ دوستش به جای اش: اصلن قابل شما رو نداره... من با تقلید از اش: من اوضاع مالیم خرابه دوتا یک و هشتصد قسط دادم... اش: زن... رازای تو خونه رو بیرون جلوی کسی نگو...
-
مکالمه در دبی
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:05
- داریم میریم دبی باید انگلیسیمون رو قوی کنیم... دوستش: انگلیسی نه... عربی و هندی... من ب دوستش: آره قیافه شما هم به هندیا می خوره شما هندی تمرین کن... اش با چشم غره: می کشمت... من : خوب تو هم افغانی تمرین کن...
-
آخ جوووووووووون
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:03
یه دیقه بیا تو اتاق کار دارم بات... یه لب محکم و جانانه... نوش جونم....
-
چشمای شهلا
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 09:01
چشمات چرا قرمزه؟ چیزی خوردی؟ رو به دوستش : چشمای من قرمزه؟ م چشاتو باز کن ببینم چشای تو هم قرمزه؟ دوستش: نه چشمای تو قرمز نیست شهلاییه... من:
-
ورزش نه کباب آری
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:59
داشتیم می دویدیم ورزش می کردیم... یهو دوستم گفت آی قلبم آی رگهای هفت رنگم آی ماهیچه قوزک پام... ماهم بی خیال ورزش شدیم رفتیم تل سیاه 6 سیخ کباب زدیم با همون لباسای ورزشی.. - بله بله...
-
بدهی
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:57
۵۰ تومن به من بدهکاره... - چقدر از خرج سفرم رو تو میدی؟ - 50 تومنش رو... - بزار جیبت من خودم حساب می کنم...مهمون ما باش ایندفعه رو
-
خاله سارا
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:55
- زنگ زدی به خاله سارا... - آره بالاخره گوشیشو جواب داد... تو سفارشم رو کرده بودی؟ - آره... - گفت تو جلسه بودم اون چند بار... منم گفتم یکی رو هم می شناسم اونم عین شماست همش جلسه داره و گوشیشو جواب نمیده ... گفت نه من با اون هیچ نسبتی ندارم... - ای دهن سرویس... بهش می گفتی از این جلسه ها ما هم داریما...
-
پاستوریزه
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:50
اش: ببین ما با تور میریم دبی اما فقط صبحانه و ناهار و هتلمون با تور هستش... من : فقط همینا؟ چه بچه های خوب و سالمی هستین شما...
-
شرط بندی
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:49
سر بازی دارت... اش به دوستش : سر چی باهام شرط می بندی اگه زدم به نقطه هدف ؟ دوستش : هر چی بخوای... اش: گوشی Apple با تمام شماره های زیدات که توشه... من: اش: دوستش:
-
غاز فرند
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:46
دوستش میگه : من یه اردک داشتم از جوجگی باهام بود تا بزرگ شد و با من صمیمی شده بود و می یومد سرشو می مالید به پاهام و نوازشم می کرد من: پس girl friend شما بود اون اردکه... دوستش: نه نر بود... اش: پس گی بود اردکه ... غاز فرند بود... من ، اش و دوستش :
-
در حضور نفر سوم
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:43
- خودتو کنترل کن...